عالی بود :) به خصوص یه نکته ی خووبش سایه ها بودن دوس داشتم حضرت عقل اون دری که نور ازش اومده می بود ! که سایه هم نداره یه جوری از میان همون مردم نور شده سایه نداره در عین حال بزرگ شده و رفته بالا هم این که در عین حال یه دروازه است از خوش تهی شده واسه بقیه باب علم شده - اما اون دو تا که گذاشتی بالای ابرها اصلن زد توی ذوقم خودشون کوچیکن! به نظرم حضرت عقل خود ادمه ادمی از بین ماها ولی تهی شده از امیال (سایه ها) رشد کرده و بالارفته نه مثل اون دو تایی که با نردبون رفتن بالای ابرها :)
بازم موفق باشی
پاسخ:
ممنون :).
ارسال نظر
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
بازم موفق باشی