چرا وقتی از من تعریف ﻣﻰکنند...؟!!!
|
سه شنبه, ۱۰ دی ۱۳۹۲، ۰۲:۰۰ ق.ظ |
۲ نظر
چرا هر وقت از من تعریف ﻣﻰکنند، خوشحال ﻣﻰشوم؟!!!
چرا به جای این که گریه کنم، ﻣﻰخندم؟!!!
چرا دوست دارم من را در قفس نگه دارند؟!!!
فغان از قفس!!!
چرا وقتی از من تعریف ﻣﻰکنند، من را تعریف ﻣﻰکنند؟!!! من را در قفس ﻣﻰاندازند؟!!!
نباید ماند؛ باید قفس را درهم شکست.
باید دست به دامان حضرت حرکت(ع) شد.
چرا ما انسانﻫﺎ این قدر شگفتﺍنگیزیم؟!!!
رو در رو، از هم تعریف ﻣﻰکنیم؛ هم را تعریف ﻣﻰکنیم؛ در قفس ﻣﻰاندازیم؛ کور و نابینا ﻣﻰکنیم؛
پشت در پشت، گوشت هم را ... ؛ غمﺍنگیز است.