شکرستان

مسافرِ عالمِ خیال

شکرستان

مسافرِ عالمِ خیال

گالوسﺭَتوس

| جمعه, ۲۶ دی ۱۳۹۳، ۰۸:۰۲ ب.ظ | ۳ نظر


جانورشناس کنجکاوی با ترکیب چند جانور، حیوان جدیدی خلق کرد. او نام حیوان جدید را گالوسﺭتوس گذاشت.

جانورشناس در آزمایشﮔﺎهش از گالوسﺭتوس نگهﺩاری ﻣﻲکرد. یک روز درِ قفسش را بازکرد، تا از نزدیک او را مشاهده کند. در همین هنگام صدای زنگ تلفن از اتاق کناری بلند شد. جانورشناس رفت جواب تلفن را بدهد. فراموش کرد در قفس را ببندد. وقتی به آزمایشﮔﺎه برگشت، با یک پنجرهﯼ باز و قفس خالی گالوسﺭتوس ﺭوﺑﻪرو شد. مرغ از قفس پریدهﺑﻮد.

گالوس در خیابانﻫﺎی شهر پرسه ﻣﻲزد. جانورشناس به دنبال او ﻣﻲگشت. گربهﻫﺎی شهر گالوس سرگردان را دیدند. آنﻫﺎ چنین موجودی را ندیدهﺑﻮدند. گرسنه بودند. گالوس هم گربهﺍی ندیدهﺑﻮد. اما وقتی فهمید گربهﻫﺎ به سمت او ﻣﻲآیند، احساس کرد باید بدود، و از آنﻫﺎ دور شود. همین کار را کرد. سرعت گربهﻫﺎ از گالوس بیشﺗﺮ بود. چیزی نماندهﺑﻮد او را بگیرند. در این زمان، گالوس به خیابان شلوغی رسیده بود. از عرض خیابان عبور کرد.گربهﻫﺎ هم به دنبالش دویدند. اما نزدیک بود با ماشینی که به سرعت از خیابان ﻣﻲگذشت، تصادف کنند. ماشین پرسرعت گربهﻫﺎ را متوقف کرد. گالوس نجات پیدا کرد.

جانورشناس، خسته از جستﻭجو در خیابانﻫﺎی شهر، با تنها عکسی که از مخلوقش داشت، به دفتر آگهی روزنامهﺍﯼ در نزدیکی آزمایشﮔﺎه رفت. فردا صبح، آگهی گمﺷﺪن گالوس به همراه عکسی از زمان چندروزگیﺍش، در صفحهﯼ آگهیﻫﺎی آن روزنامه چاپ شدهﺑﻮد. جانورشناس برای یابنده، جایزهﺍی تعیین کردهﺑﻮد.

فرار کردن از گربهﻫﺎ و گشتن در خیابانﻫﺎی شهر گالوس را خسته و گرسنه کرده بود. در کنار بوتهﻱ شمشادی که در باغچهﺍﻱ کنار خیابان روییدهﺑﻭد، ایستاد. خواست برگی را از بوته جدا کند. اما هر چه تلاش کرد نتوانست با دستانش این کار را انجامﺩهد. دستان او مانند دستان شما انسانﻫﺎ نبود. قدر دستان خودتان را که با آنﻫﺎ به راحتی ﻣﻲتوانید چیزهای مختلف را بگیرید، بکنید یا بردارید، بدانید. گالوس سعی کرد خم شود؛ و با دندانش برگی را از بوته بکند. اما سرش آن قدر برای بدنش سنگین بود، که با خم کردن آن تعادلش به هم خورد. به زمین افتاد. نزدیک بود دندانﻫﺎیش بشکند. خواست دوباره امتحان کند که صدایی او را از جا پراند. میو. میو. گالوس پا به فرار گذاشت.

به نظر شما گالوس با این وضعیت ﻣﻲتواند به زندگی خود ادامه دهد؟ آیا گالوس ﻣﻲتواند غذایش را به دست آورد؟ چگونه؟ آیا ﻣﻲتواند از چنگال گربهﻫﺎ نجات پیدا کند؟ چگونه؟ آیا گالوس ﻣﻲتواند ازدواج کند؟ چگونه؟ آیا او ﻣﻲتواند بچهﺩار شود؟ چگونه؟ آیا برای او بهﺗﺮ نبود در آزمایشﮔﺎه بماند و با خالقش زندگی ﻣﻲکرد؟ به نظر شما سرنوشت او چه خواهد بود؟

.

.

.

آیا دوست دارید شما هم خالق یک حیوان باشید؟ آیا ﻣﻲتوانید حیوانی زیباتر از گالوسﺭتوس خلق کنید؟ سعی کنید.


نظرات  (۳)

  • محمود چراغی
  • علی آقا.
    مثل همیشه خوب.
    سبک نقاشی هم کاملا متفاوت شده.
    پاسخ:
    خیلی ممنون محمود عزیز.
    این تفاوت سبک خیلی خوبه ...خداقوت
    پاسخ:
    خیلی ممنون.
    Hloo
    پاسخ:
    سلام.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی