خبرهایی به گوش آقای سیب رسیده. این خبرها او را ناراحت کرده؛ بر آن داشته است که دست به قلم شود، و نامه ای بنویسد.
او در نامه ی خود آقای سر ایزاک نیوتون را مخاطب قرار داده؛ شکوه میکند، که چرا او را به عنوان موجودی باشعور و بااحساس نشناخته؛ و به این بیمعرفتی دامن زده؛ طوری که باعث شده، بسیاری دیگر از انسانها به جای مشاهدهی حضرت سیب، که با هزار امید و آرزو خود را در آغوش حضرت زمین می اندازد، از جاذبه صحبت کنند؛ نیرویی که با حرف جی بزرگ (G) نشان داده می شود؛ و این گونه حساب می شود که...؛ و علت بر زمینافتادن سیبهاست. نیک است؛ اما افسوس که انسان را در تاریکی نگاه داشته.
آقای سیب قصد دارد، روشنگری کند؛ و به جای صحبت از نیروها و موجودات بی شعور از جریان محبت در هستی بنویسد.
- ۹۴/۰۲/۳۱