چرا وقتی از من تعریف ﻣﻰکنند...؟!!!

چرا هر وقت از من تعریف ﻣﻰکنند، خوشحال ﻣﻰشوم؟!!!

مرگ بر انفعال

از قلب سپید منفعل به قلب سرخ فعال

از قلب سرخ فعال به قلب طلایی

با قلب طلایی، به سوی ﺑﻰنهایت و فراتر از آن

به یک شاعر خلبان، یک خلبان شاعر

سلام

چند شب پیش با انسان صادقی صحبت ﻣﻰکردم؛ یادی هم از شازده کوچولویتان کردیم؛

شعر بلندی که گواهی از وجود نویسندهﺍی شاعر ﻣﻰدهد.

کتابﻫﺎی دیگرتان را نخواندهﺍم؛ اما وقتی دوست صادقم از آنﻫﺎ برایم گفت، ندیده و نخوانده فهمیدم

یک شاعر خلبان و خلبان شاعر هستید.

فکر کنم پرواز در بالای ابرها و ارتباط زیاد با آسمان در شاعر شدنتان ﺑﻰتاثیر نبوده؛ دیدارتان

با شازده کوچولو هم همین طور :).

ﻣﻰبینید، در شکم بوآیی که در کودکی ابداع کردید گرفتار شدهﺍم؛ باید در انتظار شاهزادهﻯ بزرگی

باشم، که روزی بیاید و نجاتم دهد؛ که روزی بیاید و نجاتمان دهد.

به امید آن روز، به امید روشنایی، به امید شادی

« هل تری لی من توﺑﺔ؟ »

هویّت مجسّمهﻫﺎی سنگی

هویت مجسمهﻫﺎیی که از دل سنگ تراشیده ﻣﻰشود، از هستی سنگ است یا نیستی آن؟

 

 

حضرت فیلوسوفیا( ع )

حماسهﻯ حضرت علی کوچکﺗﺮ( ع )

« علم ﻣﻰباید نه ملبوس فرنگ »

دود سیگارتان فرشته را فراری داد :(! فهمیدید؟!

محلهﻫﺎی یک شهر