شوهر و فرزند سرخ ایران خانم
♦️ ایران خانم بانوی زیبایی است و سنّ زیادش
نه تنها از این زیبایی نکاسته، بلکه بر آن
افزوده؛ ولی میخواهم از شوهر او
بنویسم؛ شوهر فعلیاش. ایران
خانم با همسران گوناگونی
زندگی کرده. آخری مرد
صادقی است؛ حرفهای
زیبایی میزد و به بانو قول
دادهبود، او را خوشبخت کند؛
ولی حرفش خام بود و نمیدانست
در زندگی واقعی چگونه این کار را انجام
بدهد. پس از عاشقانههای نخستین، کمکم
زندگی سخت و سختتر شد و در این
دشواریها پیکر ایران زخم برداشت؛
زخمهایی که هر از چندی سر باز
میکنند. اخیراً میزانی چرک
و خون مشاهده شده؛
دانشمندان میگویند
منشا، زخمهایی از پیکرهی
بانو است. مردان اطراف واکنشهای
گوناگونی نشان دادهاند. اوّل از نزدیکان
بگویم؛ خویشاوندان و همقبیلهایها. گروهی
از این مردان که ایران را دوست دارند، این
علاقه را ابراز کردند. گروهی دیگر که آنان
هم بانویشان را دوست دارند، انگشت
اتّهام بهسوی شوهر ایران خانم گرفتند
و گفتند تقصیر تو است؛ شایستهی
این زندگی نیستی؛ باید بانوی
ما را رها کنی؛ در این میان،
خردمندانی که میدانستند،
هیچ مرد دیگری آنقدر
صداقت ندارد، که واقعاً
از ایران حمایت کند و
تکیهگاه وی باشد،
زخمهای خانم
را به شوهرش
نشان دادند و
گفتند باید برای
این زخمها چارهای
اندیشید؛ وگرنه چرک
و خونی بیرون خواهدآمد
و روزی دور یا نزدیک مشکلساز
میشود. برخی از همقبیلهایها بر
زخمهای کسی که نقش مادرشان را
داشت نشستهبودند و از آنجا میمکیدند.
مردان بیگانه هم فریفتهی زیباییهای ایران
بودند، بهطمع افتادند، که حتی اگر شده
پیکر بیجانش را تصاحب کنند.
🛑 *امّا این داستان دو
پایان متفاوت دارد.*
♦️ پایان شاد
شوهر صادق ایران خانم
بهکمک و همفکری اعضای
قبیله چارهای برای درمان زخمها
اندیشید و بهمرور آنها را التیام
بخشید. از محلّ زخمها نوزادی
سرخ و زیبا متولّد شد.
♦️ پایان غم انگیز
شوهر صادق ایران خانم موفّق
نشود بهکمک و همفکری اعضای
قبیله چارهای برای درمان زخمها
بیندشد. بهمرور زخمها عمیق
شده؛ همقبیلهایهای خائن
و بیگانهها مانند انگل
از زخمها تغذیه
کردند.
- ۰۱/۰۷/۲۵
ان شالله موفق میشن :)