سدرة المنتهی
بلوطی از زاگرس، نخل خرمایی از میانرودان، کاج همیشهبهاری از جبلعامل، بائوبابی از یمن، زیتونی از اورشلیم؛ چهتفاوتی میکند؟ همهی ما اعضای گروه سرودهای صلح و شادی هستیم.
ریشههایمان را که در سرتاسر این پهنهی مقدّس گسترده شده، بیرون میکشیم؛ و زمین را میپبماییم، تا جمع شویم؛ و شاخههایمان را درهم بتنیم. اینگونه شبیه درخت آسمانی سدرة المنتهی میشویم.
هیزمشکنانی از یهودیه میکوشند تنهها و شاخههای متراکممان را که از نیوشیدن آوای نی شبانان سبز شده، بسوزانند؛ غافل از اینکه آتش برپاشد از درختان وحدتیافته آنقدر عظیم و شعلهور است، که چوپان درراهماندهای از دورترین نقاط شب ظلمانی آن را میبیند؛ و بهسمتش میآید، که
«... إِنِّی آنَسْتُ نَارًا لَعَلِّی آتِیکُمْ مِنْهَا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدًى »
او که بیاید، آتش را پرنیان و هر شاخهی شکستهی ما را عصایی میکند در دست خود. عصا را که بیفکند، اژدهایی مهیب بهجنبش درخواهدآمد؛ و هیزمشکنان را از ترس فراری میدهد. آنوقت زمانش میرسد که با عصایش برگهایمان را نوازش کند و برای گوسفندهایش غذا بریزد.
- ۰۳/۰۶/۳۰