شکرستان

مسافرِ عالمِ خیال

شکرستان

مسافرِ عالمِ خیال

دایره

| پنجشنبه, ۱۷ آذر ۱۴۰۱، ۰۶:۵۲ ق.ظ | ۰ نظر


🔴نویسنده، دفتری 
را که از فیلسوف آلمانی، 
امانوئل کانت، هدیه گرفته‌بود، 
گشود و شروع کرد به نوشتن. 

آقای بیداری و خانم خواب

| شنبه, ۵ آذر ۱۴۰۱، ۱۲:۲۲ ب.ظ | ۲ نظر

آقای بیداری،
خانم خواب،

شوهر و فرزند سرخ ایران خانم

| دوشنبه, ۲۵ مهر ۱۴۰۱، ۰۴:۳۳ ب.ظ | ۱ نظر

♦️ ایران خانم بانوی زیبایی است و سنّ زیادش
نه تنها از این زیبایی نکاسته، بلکه بر آن
افزوده؛ ولی می‌خواهم از شوهر او 
بنویسم؛ شوهر فعلی‌اش.‌ ایران
خانم با هم‌سران گوناگونی 
زندگی کرده. آخری مرد
صادقی است؛ حرف‌های
زیبایی می‌زد و به بانو قول 
داده‌بود، او را خوش‌بخت کند؛ 
ولی حرفش خام بود و نمی‌دانست
در زندگی واقعی چگونه این کار را انجام 
بدهد. پس از عاشقانه‌های نخستین، کم‌کم
زندگی سخت و سخت‌تر شد و در این 
دشواری‌ها پیکر ایران زخم برداشت؛
زخم‌هایی که هر از چندی سر باز
می‌کنند. اخیراً میزانی چرک
و خون مشاهده شده؛

کار مدرن بیگانه‌ساز

| يكشنبه, ۱۰ مهر ۱۴۰۱، ۰۱:۳۶ ب.ظ | ۱ نظر

 

فرموده‌اند کار مدرن بیگانه‌ساز است.
یک نویسنده‌ی معاصر هم داستانی
نوشته، که شخصیت اصلی آن
فردی است شاغل. او به یک
کار مدرن مشغول است؛
یک روز صبح که بیدار
می‌شود می‌بیند خودش
نیست و به موجود دیگری
تبدیل شده. 

رزمایش پرندگان و پیلان

| چهارشنبه, ۳۰ شهریور ۱۴۰۱، ۰۳:۴۲ ب.ظ | ۰ نظر


🦅🐘 پرندگان با تنوّعی 
بیش از عامّ الفیل
گرد می‌آیند، تا

منطق‌الطیر در حدود عمود صد

| چهارشنبه, ۳۰ شهریور ۱۴۰۱، ۰۳:۳۵ ب.ظ | ۰ نظر

این فِراق 
سیمرغ 
است، 

چهل

| شنبه, ۱۲ شهریور ۱۴۰۱، ۰۷:۵۲ ب.ظ | ۰ نظر

🚩🌊 السلام علیک یا وارث نوح نبیّ الله

دوست شرق‌شناسی دارم، که مسلمان نیست.
نصف عمرش را روی مطالعه‌ی ادیان شرقی
و به‌ویژه انواع ابراهیمی آن گذاشته.
حاضر است نیم دیگر عمرش را
بدهد، تا یک بار دیگر آن رویا
را ببیند. گفت: در خواب، خود

قُربانی

| يكشنبه, ۲۳ مرداد ۱۴۰۱، ۱۰:۲۸ ب.ظ | ۰ نظر

 

 

قرار بود یک نفر را سر ظهر مقابل معبد قربانی کنند. معبد؟ کدام معبد؟ در کدامین عصر؟
از این مقدمه‌ی استعاری بگذریم، تا به متن داستان علمی‌-تخیلی‌مان برسیم.
قرن نوزدهم بود. قرار شد کارگر بی‌نوایی به‌کمک نیروی ماهیچه‌های کم‌رمقش، یک واگن سنگین زغال‌سنگ را به کارخانه‌‌ای در آن‌سوی شهری برساند. تنها بهره‌اش از آن‌چه حمل می‌کرد، خستگی بیش‌تر بود.
راه او از میان دشتی می‌گذشت. آن آن‌قدر باران بارید، که خاک گل‌آلود شد. کارگر توانست با مشقت فراوان پیکر نحیف و واگن را درون حفره‌‌ای در دل یکی از تپه‌های اطراف پنهان کند.
خبر نداشت، وارد یک کرم‌چاله شده؛ تونلی که زمان را درمی‌نوردد و او را به شهری می‌رساند، در قرن بیست‌ویکم.

❓💳💵💰 پول چیست؟

| سه شنبه, ۷ تیر ۱۴۰۱، ۱۰:۱۶ ق.ظ | ۰ نظر

 

 

در روایات مسلمانان چنین آمده که چون
درهم و دینار را بر نقره و طلا ضرب
کردند، شیطان این سکه‌ها را 
بر چشم خود گذاشت و
گرامی داشت.

زیربنا و روبنا

| يكشنبه, ۱۵ خرداد ۱۴۰۱، ۰۲:۲۷ ب.ظ | ۰ نظر

 

 


زیربنا و روبنا؛ و تو چه می‌دانی 
زیربنا و روبنا چیست؟
به روبنای متروپل 
می‌نگری و از زیربنای
آن غافلی. در متروپل 
نشانه‌هایی است  
برای آنان‌که 
می‌اندیشند‌.